Friday, February 16, 2007

Mr vahedi's letter to baha'i universal house of justice (written May 1994)

نامه محمد واحدي به بيت العدل اعظم
(خرداد1373)

بسمه بهي الابهي


توسط هيأت محترم مشاورين قاره اي به حضور اعضای محترم بيت العدل اعظم الهی


پس از اظهار عجز و محويت به درگاه خداوند منان با عون و عنايت از مظهر ظهور كلي الهي و با عرض تحيت به حضور آن امناي محترم معروض مي دارد. از آنجائيكه تعاليم كليه انبياي الهي به خصوص تعاليم حضرت بهاء الله جل ذكره الأعلي بر مبناي وحدت و صلح بين اديان و مذاهب مي باشد و براي حصول به اين مقصود وجودات مقدسی خود را در اين سبيل فدا نموده اند اين حقير به خاطر گرامیداشت خون جانبازان و مقدسين طول دوران لازم دانستم شمه اي از برداشتهاي معنوي و منويات قلبي خود را به حضور نمايندگان محترم جامعه تقديم نمايم انشاء الله به زيور قبول مطرز خواهد شد

در خصوص عدم حضور زنان در بيت العدل اعظم
حضرت بهاء الله مي فرمايند
الف- امروز هريك از اماء كه به عرفان مقصود عالميان فائز او در كتاب الهی از رجال محسوب
[1
ب- امروز اوراق سدره باید به کمال تقدیس و تنزيه اماء ارض را به افق اعلی راه نمايند. امروز اماء الله از رجال محسوب. طوبي لهن و نعيما لهن
[2
ج- اي كنيزان مردانه بر امر حق قيام نماييد بسي از نساء كه اليوم عندالله از رجال مذكور و بعضي رجال كه از نساء محسوب نظر رحمت ستر فرموده لذا امتياز آن مستور إن ربك لهو القادر الغفور الرحيم
[3
د- اين امر مبرم از جبروت قدم براي اهل عالم عموما و اهل مجالس خصوصا نازل شده چه كه اجراي اوامر و احكام و حدودات منزله در كتاب به رجال بيوت عدل الهيه تفويض شده تمسكوا به يا اهل المجالس و المدن
[4
ه- بسمي الناطق في ملكوت البيان النور و البهاء و التكبير و الثناء علي ايادي امره الذين بهم اشرق نور اصطبار...
[5
و- التكبير و الثناء و السلام و البهاء علي ايادي امره الذين ... اولئك عباد وصفهم الله في كتبه و صحفه و زبره و الواحه و جعلهم ايادي امره ...[6

حضرت عبدالبهاء در الواح وصايا مي فرمايند
حرس حصن الحصين دينه المبين برجال لا تأخذهم لوم‍ه لائم و لا تلهيهم تجاره و لا عزه و لا سلطه عن عهد الله و ميثاقه

با تقديم نمونه اي از هزاران الواح و آيات الهيه سروران عزيز مطلعند كه در آثار حضرت بهاء الله و حضرت عبدالبهاء مشاهده ميشود كه هرجا خطاب به اياديان امرالله است، با صيغه مذكر بيان مطلب شده. در عصر رسولي كليه اياديان امر الله مرد بوده اند اما در عصر تكوين حضرت ولي امرالله اول فردي كه به مقام شامخ ايادي امر الله مفتخر فرمودند، ميس مارثاروت از رجال نسوان مي باشد
از طرفي حضرت عبد البهاء مي فرمايند "حراست حصن حصين دين مبين با رجالي است كه ... " اين سؤال مطرح است كه حصن حصين دين مبين و عهد و ميثاق الهي را كدام رجال حراست نمودند ميرزا محمد علي، ميرزا بديع الله يا حضرت ورقه مباركه عليا؟ كدام رجلي مانند حضرت ورقه عليا قد مردانگي بر افراشته آيا حضرت ورقه عليا از رجال نيست؟
حضرت عبد البهاء در يك جا فرمودند رئيس و اعضاي بيت العدل از رجالند و در جاي ديگر فرمودند حكمت عدم حضور زن در بيت العدل بعدا معلوم خواهد شد. اعضاي محترم بيت العدل مطلعند در زمان حضرت عبدالبهاء كيفيت تشكيل بيت العدل عمومي به طور كامل تبيين نشده بود و بعد از صعود مبارك و گشايش الواح مباركه وصايا معلوم گرديد كه بيت العدل اعظم به چه ترتيب و نظامي و چه شرايطي و چه زماني و تحت اراده و با مسئوليت چه كسي تشكيل خواهد شد. بيشتر سؤال و جوابها در خصوص بيت العدل در زمان حضرت عبد البهاء راجع به بيت العدل خصوصي بوده است و از طرفي بر طبق لوح مبارك كرمل و تبيين حضرت عبدالبهاء و حضرت ولي امرالله تشكيل بيت العدل منوط به ظهور اهل بهاء اصحاب سفينه حمراء است كه مصداق آيه "الذين لا يتكلمون الا بعد اذنه" بوده، لذا حكمت حضور زن در بيت العدل با گشايش الواح وصايا مكمل كتاب مستطاب اقدس " با جمله نفوس مؤمنه تشكيل گردد"، معلوم گرديد
از طرفي چون حضرت بهاء الله در اين ظهور اعظم زنان مؤمنه را از رجال محسوب نمودند، بر ولي مقدس امرالله بود كه مقدمات اين كار را فراهم نمايد، لذا به تربيت اماء الرحمن پرداختند. وقتي كه زنان در امور مذهبي و علوم ظاهري همپايه مردان شدند، و مردانه قيام به ترويج امر حضرت بهاء الله نمودند و كسوت رجال پوشيدند، اجازه يافتند به عضويت بيوت عدل محلي و ملي و شوراي بين المللي و هيأت ايادي در آمده، حتي نمايندگي ولايت امر را در شوراي بين المللي انتصابي ايفاء نمايند
با وجود اينكه يكي از اصول ديانت مقدس بهائي تساوي حقوق رجال و نساء است، ولي در ممالك شرقيه نظر به تعصبات مذهبي و عدم رشد كامل اجتماعي نسوان تا سال 111 بديع زنان از عضويت در محافل روحانيه محروم بودند. حضرت ولي مقدس امر الله در اين سال با تمهيد مقدمات اجازه شركت زنان را در بيوت عدل محلي و ملي صادر فرمودند و همچنين با توجه به اينكه حضرت شوقي رباني شوراي بين المللي انتصابي را جنين بيت العدل اعظم معرفي فرموده و آن را مهمترين سازمان ديانت بهائي از پيدايش ظهور آيين يزداني ستايش نمودند، در كيفيت تأسيس اين شورا ملاحظه مي گردد اعضاي آن را چهار نفر مرد و چهار نفر زن به طور تساوي تعيين نمودند تا بر طبق ماكت نظم بديع الهي (يعني مقام اعلي) مصداق آيه " و يحمل عرش ربك يومئذ ثمانيه" شوند، لهذا نوزاد مستثني از جنين نبوده و هيأت بيت العدل اعظم كه نوزاد امر مي باشد، نبايد از وجود رجال زن محروم شود
بنابراين شايسته است اعضاي هيأت محترم بيت العدل با توجه به منصوصات الهي در خصوص كلمه رجال عنايت بيشتري فرمايند چون بر طبق مطالب معروضه در بعضي از نصوص از كلمه رجال صفت والا استنباط مي گردد نه مجموعه اي از نفوس مذكر. اگر كلمه رجال را مطلقا مردان ترجمه نماييم در نصوص مباركه حضرت بهاء الله دچار ترديد خواهيم شد زيرا ايمان به مظهر ظهور الهي در نسوان بايد سبب تغيير جنسيت شود كه چنين استنباطي مغاير با علم و عقل و منطق است و بيان حضرت عبدالبهاء كه مي فرمايند" رئيس و اعضاي بيت العدل به نص كتاب رجالند" ، تبيين اين مسأله است چون وقتي هيأتي جميع اعضاي آن مرد باشند مسلم است كه رئيس آن مرد خواهد بود. پس تأكيد رئيس بيت العدل از رجال است مورد ندارد و همچنين در خطابات مباركه صفحه 164 مي فرمايند:" بايد زنها مانند مردها تربيت شوند البته به درجه مردها ميرسند علي الخصوص در هيأ ت اجتماعيه عضو عاملند لذا خدا راضي نيست اين عضو عامل در نهايت كمال نباشد و عدل نيز چنين اقتضاء مي نمايد ... زنها در اروپا خيلي ترقي كرده اند اما هنوز به درجه رجال نرسيده اند اميد من چنان است كه به درجه رجال برسند آن وقت عالم انساني كامل مي شود
لذا چون مرد به ظاهر داراي درجه مخصوصي نيست، نتيجه مي گيريم هر زن عالمه فهميده مؤمنه فعاله محترمه از رجال محسوب است، صفت مورد نظر است نه جنسيت. و بيان " النساء عند البهاء حكمهن حكم الرجال" تأكيد مؤكد اين موضوع است
همانطور كه نمايندگان محترم اطلاع دارند، در دو دهه گذشته در عالم سياست رجالي از طبقه نسوان ظاهر شدند هر چند اين نفوس از نساء مي باشند، ولي مجازا به آنها رجال سياسي اطلاق مي گردد. مانند بانو باندرا نايكه، بانو گلدا ماير، بانو گاندي، بانو مارگريت تاچر، بانو اكينو، بانو بي نظير بوتو، . . . آيا اين زنان از رجال نيستند؟ آيا در تفاسير سياسي به انان رجال سياست اطلاق نمي گردد؟ همچنين در اسلام به خصوص مذهب شيعه اسم زن برده نمي شود و اگر مرد بخواهد همسرش را صدا كند، اسم پسر بزرگ و اگر پسر نداشته باشد اسم خود را به زبان مي آورد. آيا در خصوص حضرت فاطمه و حضرت خديجه و حضرت زينب نيز چنين است يا نام خديجه و فاطمه و زينب زيور و زينت مجامع سخنراني است؟
حال كه در جامعه خارج از نظم اداري حضرت بهاء الله زنان مشهور و معروف از رجال محسوب شده اند، جاي تأسف نيست وجود رجال زن را در امر مبارك ناديده گرفته و انها را از عضويت عالي ترين مقام تشريحي امر مبارك محروم نماييم؟
وانگهي بر طبق منشور سازمان ملل متحد زن و مرد در حقوق اجتماعي مساويند. آيا سازماني كه مخالف منشور سازمان ملل متحد تشكيل شود از نظر جامعه بين المللي قابل قبول خواهد بود؟
از طرفي حضرت بهاء الله مي فرمايند
"اشراق هشتم: امور ملت معلق است برجال بيت عدل الهي ايشانند امناء الله بين عباده و مطالع الامر في بلاده"

"اجراي اوامر و احكام و حدودات منزله در كتاب به رجال بيوت عدل الهيه تفويض شد"
حال كه با تصويب حضرت ولي امر الله زنان به بيوت عدل الهيه محلي و ملي راه يافته اند، اين معما چگونه حل مي گردد؟
پس لازم مي آيد اعضاي محترم بيت العدل در اين خصوص به مشورت پرداخته آنچه شايسته شأن و مقام و منزلت رجال زن مي باشد، حكم مقتضي صادر و نسبت به مصوبه اياديان امرالله مبني بر عدم حضور زن در بيت العدل تجديد نظر نمايند، چون به فرموده مبارك بيت العدل واضع قوانين غير منصوصه و ناسخ آن نيز خواهد بود. نسخ اين مصوبه مورد تقاضا است
در خصوص طرد روحاني

حضرت ولي مقدس امرالله شوقي رباني در توقيع مبارك مورخه 7 شهرالعلاء سنه يكصد و دوم بديع كه در اخبار امري شماره 12 سال بديع102 درج گرديده مي فرمايند: راجع به نفوسي كه با دشمنان امر مرتبط و به مخالفت قيام مي نمايند و به نصايح و انذارات محفل اعتنا ننمايند بايد در وقت حاضر مراجعه به اين عبد گردد و انفصال روحاني آ نان راجع به اين عبد است لا غير
بنا به اين نص صريح طرد روحاني به حضرت شوقي رباني ختم مي گردد و حتي من هم بعده حق طرد روحاني را ندارد. زيرا اگر قرار بود حق طرد روحاني تداوم داشته باشد، مي فرمود راجع به ولي امر يا راجع به من هو بعدي است درصورتيكه فرمودند راجع به اين عبد است لاغير. بعد از حضرت شوقي رباني هيچ مقامي حتي ولايت ثانويه حق طرد روحاني نفوس را ندارد و جاي خوشوقتي است كه درموقع تدوين اساسنامه بيت العدل اعظم اين موضوع مسكوت مانده. لذا تمناي اين مور ضعيف اين است كه من بعد از حربه طرد روحاني و سلب مذهب هيچ مقام و سازماني استفاده ننموده چون مخالف بيان "عاشروا مع الاديان كلها بروح والريحان" و منشور سازمان ملل مي باشد و كليه كساني كه توسط اياديان امرالله از جامعه طرد روحاني گرديده اند مشمول عفو عمومي قرار گيرند. لازم به توضيح است اگر مقدسين امر در مواقع خاصه از اين حق استفاده نموده اند مسأله كاملا مربوط به وظيفه شخصي آنان بوده و حكم عمومي نيست كه هر سازماني بتواند از آن استفاده نمايد
توضيح كاملتر اين مطلب در ابيات زير بيان مي گردد
مثنوي گويد

نگارنده گويد

مضافا متذكر مي گردد بر طبق الواح مباركه وصايا كه مي فرمايند مقصود اينست كه ايادي امر الله بايد بيدار باشند به محض اينكه نفسي بناي مخالفت با ولي امرالله را گذاشت فورا ان شخص را اخراج از جمع اهل بها نمايند، اياديان فقط حق اخراج كساني را دارند كه مخالفت با ولي امرالله نمايند نه طرد روحاني. اخراج با طرد روحاني فرق بسيار دارد. حال آنكه قمر ولايت مخسوف و در انظار مشهود نيست ، منظور حق ولايت ثانويه است كه حضرت عبدالبها در مكاتيب جلد2 صفحه 142 به آن اشاره فرمودند و الا ولي امر اول يعني شوقي رباني خود شخصا اختيار طرد يا اعاده نفوس را بر عهده داشته و نيازي به اقدام اياديان امرالله در اين مورد نبوده است

در خصوص تسجيل جوانان

بر طبق تصويب هيأت مشاورين قاره اي آسيا جوانان بهائي در ايران در سن 15
سالگي ملزم به تسجيل گرديده اند. اين امر نه تنها مغاير با دستور حضرت ولي عزيز امرالله است كه سن تسجيل را 21 سال تمام تعيين فرموده اند، بلكه در راه آزادي عقيده و انتخاب مذهب ايجاد اشكال نموده است
افتخار ديانت بهائي بر ساير اديان بر اين بوده است كه در اديان قبل مذهب ارثي بوده است چون جوانان مذاهب ديگر در سن 15 سالگي يا حتي 9 سالگي مجبور به انتخاب دين مي باشند حال آنكه استقلال مالي و فكري ندارند. تحت نفوذ پدران و مادران خود بوده ، ناچارا دين پدر يا مادر را قبول مي كنند. فضل خداوندي در اين ظهور اعظم اين است كه كسي مجبور به پذيرش اين آيين الهي نباشد بلكه در نهايت آزادي مبادرت به انتخاب دين نمايد. اين امر ممكن نيست مگر به استقلال مالي و رشد اجتماعي
لذا پيشنهاد مي شود نه تنها طبق دستور حضرت شوقي رباني تا سن 21 سالگي براي جوانان بهائي زاده ايجاد مزاحمت ننموده بلكه در وضعيت خاصي كه بهائيان ايران به خصوص جوانان قرار دارند،شايسته است اعضاي محترم بيت العدل دستور فرمايند استثنائا تا رفع وضعيت فوق العاده در ايران سن تسجيل را تا 25 سالگي افزايش داده تا جوانان بهائي زاده بتوانند به تحصيلات عاليه خود ادامه دهند

در خصوص اعلاميه اياديان امرالله مبني بر عدم دسترسي به وصيت نامه حضرت شوقي رباني بعد از صعود

همانطور كه اعضاي محترم بيت العدل اعظم اطلاع دارند بر طبق الواح مباركه وصايا كه مي فرمايند بايد ولي امرالله در زمان حيات خويش "من هو بعده" را تعيين نمايد تا بعد از صعودش اختلاف حاصل نگردد، چون اين سند خطير در حقيقت مانيفست ديانت بهائي است اگر بعد از صعود حضرت شوقي رباني شخصي و يا مقامي و يا سازماني مدعي شود كه وصيتنامه اي پيدا كرده است از درجه اعتبار ساقط است. چون به فرموده مبارك، حضرت ولي عزيز امر الله ملزم بوده اند كه در زمان حيات خود "من هو بعده" را تعيين نمايند و نه نفر از اياديان امرالله تصديق "من هو بعده" را نمايند
چون حضرت ولي امرالله در زمان حيات خود در سال 103 بديع "من هو بعده" را به نام صاحب عهد دوم عصر تكوين تعيين و تلويحا مقام ولايت ثانويه را به وي تفويض و حق تصديق اياديان امر الله را تثبيت، به مانند ممتحني امتحان خداوند را برقرار نمودند بر عهده اعضاي محترم بيت العدل است كه در اين باب تحقيق نموده و نظر نهائي خود را به جامعه بهائيان جهان اعلام دارند. چون فرموده اند وقتي كه بيت العدل اعظم به وجود آمد كليه امور از نو مورد مداقه واقع خواهد شد

با توجه به شرح معروضه چنانچه امناي محترم بيت العدل اعظم بعد از مطرح نمودن اين عريضه مشرف به مقام اعلي گرديده و در آن مكان مقدس تمناي اين ناقابل را در قلوب زمزمه و مندرجات اين مجمل را به علو افكار وسيعه خود صيقل روح داده موفق به اسرار نهفته اي گردند كه خود مبهوت و متحير مانند. اگر از ساحت آن مقام رفيع جوابي عنايت گردد در خصوص ولايت امر و اسرار مكشوفه در آثار مباركه مطالبي تقديم حضورتان خواهد شد. در خاتمه استدعا دارد در موقع تشرف به آن آستان مقدس اين حقير را از دعاي خير فراموش نفرماييد. موفقيت شما را در انجام مسئوليت خطيره اي كه در قبال جهانيان بر عهده داريد آرزو مندم

به اميد صلح و دوستي و همبستگي كليه احباي الهي در سراسر جهان


1373/3/3

1994/may/24

منابع

[1] كتاب پيام ملكوت تأليف جناب عبد الحميد اشراق خاوري، رساله تساوي حقوق رجال و نساء، صفحه 6
[2]كتاب پيام ملكوت تأليف جناب عبد الحميد اشراق خاوري، رساله تساوي حقوق رجال و نساء، صفحه 6.
[3] كتاب پيام ملكوت تأليف جناب عبد الحميد اشراق خاوري، رساله تساوي حقوق رجال و نساء، صفحه 7.
[4] كتاب نظم اداري آقاي غلامعلي دهقان، صفحه 206 به نقل از جزوه بيت العدل اعظم صفحه 39.
[5] كتاب نظم اداري آقاي غلامعلي دهقان، صفحه 206 به نقل از جزوه بيت العدل اعظم صفحه 85.
[6] كتاب نظم اداري آقاي غلامعلي دهقان، صفحه 206 به نقل از جزوه بيت العدل اعظم صفحه 89.